خب شايد باورت نشه. ولي من دارم خودم رو عذاب ميدم نظر بازي ها قديمي مون رو مي خونم...
البته زياد هم عذاب نمي کشما... دارم لذت مي برم...
خيلي شادمانه است....
خودم رو ممنوع الپيامرسان کردم تا اطلاع ثانوي... هي جمله غمگين مي زنن آدم گريه اش ميگيره
بعدش مجبوري سر کلاس زاهدي کوچولو...
الان شبه...
من دارم پاور چين مي بينم. همه هم خوابن. خيلي هم گرسنمه. دلم از اون کلوچه هايي مي خواد که ديروز آخريشو خوردم و دارم فکر مي کنم کاش ديروز آخري اش رو نخورده بودم...
پاور چين تموم شدش. علي(برادر گرام) زنگ فرمودن. من گرسنمه هنوز...
ميرم رمان بخونم...
:*
(به ياد همه خاطراتمون... هدي با خيلي خاطره داريما...)
من هم خواب به چشمام نمي ياد...
حوصله خوابيدن ندارن چشمام...
هدي بيا برگرديم...