بگذار راز شاعر را با تو بگويم پروانه ازغم عشقي دگر در آتش شمع سوخت و شمع بي اعتنا که نه عشق چشمانش را کور کرده بود و پروانه اي نديده بود در انتظار يار خود آب شد!
پروانه ميخواست از غم دل آزادو هم ره شمع شود که خود را سوزاند / تنها گناه شمع عشق بود و پروانه عشق تنها گناهش بودشمع وقتي پروانه را ديد که شعله اش در کنار جسد پروانه آرام گرفت!
بيچاره پروانه هه
shamim khodettttttttttttttttttttttttttttttttttttttttti
دلم خيلي سوخت.
خيلي!
جواب داغ نوشت:
اومدم بابا،،،،، اومدم!!!!!!
صبر نداريا!
به پروانه هم بگو خودش به موش مردگي نزنه!!!! جمع کنه بند و بساط اين فيلما رو! اومدم ديگه، اي بابا!
سلاااااااااااااام واي چه جملات زيبايي
خيلي خيلي خوشم اومد....آپ کردي بخبر گلم:))
سلام!
الهي من قربان آن پروانه بروم...!
دلم سوخت بدجوري!
چن شب پيش خوابتو ديدم!
خواب ديدم رفتيم استخر موجهاي آبي!
اگه اشتباه نگفته باشم!
چون خوابام خيلي کم يادم مي مونه!
آپم.
سلام..
مي گم شايد کشتنش...
يا شايد داشته از خيابون رد مي شده که ماشين زده بهش پرتش کرده 10 متر اونور تر....
ياشايد حواسش نبوده رفته تو حموم وانو پر کرده ....کاملا اتفاقي ها رفته خودشو خفه کرده....(باور کن اتفاقي بوده....:)
ياشايدم يه نفر به يه نفر ديگه پول داده بره بکشتش....
ياشايد مرگ موش خورده...
ياسکته کرده...
البته يه امکان ديگه هم وجود داره.....:اينکه از دوري مرده باشه....نه؟؟؟؟
البته اين احتمال خيلي کمه.....
واااااااااااي ...
هدي كوچك خيلي دردناك بود ...
بيا آدم باطله ها غزلمو بخون هدي...
adambateleha.parsiblog.com