نه واقعا چرا ؟!
چرا من از توي لينكات پاك شدم ؟!
بيخيال .
آدم اگه عاشقم نباشه وقتي نوشته هاي تو رو مي خونه عاشق مي شه ...
عاااااااااااااشق ... !!
اين روزا گيجم...
حتي نظراي وبلاگم رو هم تا تهش نمي خونم.
دچار تند خواني سرخود شدم. از هر جمله چند تا کلمه رو مي خونم و مفهوم رو دريافت مي کنم.
داشتم"خدا بود و ديگر هيچ نبود" رو مي خوندم. حالم از خودم بهم خورد. اين قدر گيج بودم. اصلا نمي فهميدم چي شد. داستان چي بود؟ کلمه ها رو مي ديدم و مي خوندم ولي هيچي ازشون نمي فهميدم. اصلا خودم نبودم....
الان هم جمله هام سرم نمي شه.
از اين جمله مي پرم به اون يکي. بدون اينکه تمومش کنم.
اين لولا خودش رو کشت تشخيص فعل و فاعل و قيد مسند و مسند قيدي و مفعول و نهاد رو به ياد بده. من کلا همشون رو از جمله هام حذف کردم...
در گيجي ام....
مشهد خيلي زود و سريع بود...
خيلي زود اومد. زود تموم شد. زود فراموش شد.
اصلا بعضي موقع ها يادم مي ره که مشهد هم رفتيم!
هدي من مشهد مي خوام....!
من دلم مي خواد دوباره بريم مشهد.
دوباره بيام تو کوپه شما و دوباره روزاي سخت نبودن با تو بخونيم.
بعد تو پرده رو بزني کنار و رو به آسمون بگي: آسمونو بي تو خط خطي کردم...چه جوري مي توني اين قده بد شي.
بعد نيکي از اون بالا شوت شه پايين!
قيافه نرگس رو هم يادمه! ولي اصلا يادم نيست که چي شد و چي گفتيم...خيلي مبهم بود...
هدي کاش دوباره مي رفتيم مشهد...
براي هزارمين بار مي گفتيم: آدما کلا دو دسته ان. يا عاشق هستن. يا عاشق مي شن....
(همه با هم) بقيـــــــه آدم نيــــــــــستن...!
مشاهده مي کنيم که قالب قديمي ما را به سرقت برده ايد!
اشکالي ندارد. ما بسيار بسيار سخاوت منديم.
راستي جنوب بودين.
خوش گذشت؟
آقا افتخارو هم اومده بود باهاتون؟
واي نيکي!
چرا نرسيدين؟؟!؟!
هدي خيلي قشنگ بود!
عيدمون مبارک....
ما شب ميريم مشهد.اولين بار بعد اردو....
هدي من....
8556